سرگذشت نامه ملا عزیز شریعتمدار کرگانرودی(تالش)
مقدمه: با نگاهی به تاریخ تالش مقارن مشروطه خواهی در کشور متوجه می شویم که این منطقه تحت فشار حاکمان خود از بسیاری از وقایعی که در کشور اتفاق می افتاد بی خبر بودند بطوری که اگر در آن دوران روزنامه ای در خانه ای کشف می شد که مربوط به مشروطه و مشروطه خواهی بود آن خانه را به آتش می کشیدند با این حال در آن شرایط مردانی بودند در برابر حاکمان منطقه ایستاده و پناهگاه مردم محسوب میگردیدند. از جمله آنها مرحوم ملا عزیز شریعتمدار کرگانرودی لیساری بود که ضمن ارتباط با حوزه نجف و ستارخان و باقرخان پرچم مشروطه را در تالش بدست گرفت. در زیر به بررسی نکاتی از زندگی آن بزرگوار می پردازیم.
او در هره دشت شمالی لیسار در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود، و در همان منطقه رشد و پرورش یافت در دوران جوانی بدلیل نبودن مدرسه در منطقه تالش عزم سفر به اردبیل نمود و در آنجا که مکتبخانه و مدرسه وجود داشت به فراگیری علوم دینی پرداخت و ملبس به لباس روحانیت گردید وقتی که مردم منطقه تالش درگیر سختیهای مختلف از قبیل ظلم حاکمان منطقه و قوای روسی بود به زادگاه خود برگشت و محل زندگی او ملجاء مردم و محلی برای حل و فصل مشکلات شرعی، سیاسی و اقتصادی آنها بود.علاوه بر مردم کرگانرود شمالی از دیگر نواحی خمسه طوالش نیز افرادی جهت حل مشکلاتشان به حضور ملا عزیز می رسیدند.
بطور کلی او در این زمان در منطقه از جمله افراد با نفوذ و معتمد مردم بوده است .مرحوم علا رغم اینکه به کارهای مربوط به روحانیت می پرداخت هرگز زندگی خویش را محدود به این امر نمی نموده.بطوریکه در موقع کار عبا و قباء خود را به گوشه ای می نهاد و همانند دیگر مردم با وسایل مختلف کشاورزی و باغبانی به فعالیت مشغول می گردیده بطوریکه مزارع زیاد و باغهایی با درختان مختلف میوه در این ناحیه ایجاد نمود از جمله کارهای شاخص او در زمینه کشاورزی حفر نهر آبی است که آن را از رودخانه لیسار علا رغم وجود ارتفاع محل ازبستر رودخانه به شیوة خاصی حفر کرده بود که آب را به مزارع برنج و باغات میوه می رسانیده است،با وجود گذشت صد واندی سال این نهر همچنان آبرسانی به مزارع را انجام می دهد. و به نام خود او به ملا عزیز چایی (نهر ملا عزیز) معروف است .
ایشان همچنین عاقد مجالس عروسی بوده است بطوریکه در این مراسم بدون اینکه مبلغی را از صاحبان عروسی دریافت نماید به خواندن خطبه عقد می پرداخت و از آنجا که صدای زیبایی داشته خطبه را بصورت بسیار گیرا می خوانده است.
«ملا عزیز که خود را همواره در نوشته هایش خادم ملت خوانده است در بیشتر مواقع سوار بر اسب می شده و به سرکشی نواحی مختلف می رفته است تا به حل و فصل مشکلات مردم بپردازد . در این بین برادر زاده او میرزا فتح الله همواره همراه او بوده و به او در اداره امورات کمک می نموده »
در این زمان که مردم تالش شاهد ظلم و ستم حاکمان منطقه و افراد وابسته به آنان بودند و روسها نیزاز هر فرصتی برای نفوذ هر چه بیشتر در منطقه استفاده می کردند ،حضور آنها که اختلافات فرهنگی ، اجتماعی و دینی بارزی با مردم منطقه داشتند همواره برخوردهایی بین تبعه روسی و تالش در منطقه بوجود می آمد و روسها بدلیل نفوذ در بین حاکمان منطقه از آزادی عمل بسیاری برخوردار بودند و به حمایت از حاکمان وقت می پر داختند .
مردم تالش با کوچکترین اعتراض به وضع موجود ، توسط حاکمان و عمال آنها حبس و شکنجه های مختلفی را متحمل می گردیدند و صدای یاری خواهی آنها به دلیل و جود اختناق موجود بجایی نمی رسید در نهایت مردم کرگانرود در داخل میهن خود از هیچ پشتوانه ای برخوردار نبودند و نواحی دیگر کشور با وجود اینکه نسبت به حوادث منطقه تالش بی خبر نبودند اما با وجود این در صد انجام کاری برنیامدند ،و تالشان عزیزان خود را دم از آزادی و مخالفت با استبداد و استعمار می زند ند ، زیر شکنجه ها و شلاقهای حاکمان مستبد کشته می یافتند .
اما هنگامی که نسیم مشروطیت در ایران وزیدن گرفت ، مردم تالش نیز اندکی بعد از آن با الگو گرفتن از خیزش مردم سایر نقاط ایران به قیام برخاستند و کاخهای حاکمان را در منطقه بر آتش کشیده و آنها را مجبور به فرار از منطقه کردند .در این میان ملاعزیز شریعتمدار وسید اشرف کرگانرودی شجاع الدیوان رهبری مردم را بر عهده داشتند .
مردم تالش در این زمان در رابطه با حاکمان خود با گذشته تفاوت داشتند آنها بجای سرخم کردن در برابر ظلم و ستم حاکمان ستمگر منطقه ،بپا خاستند واز این روسرتاسر تالش غرق شور و مبارزبا نظام استبدادی گردید .
اما عناصر استبدادی با هر وسیله ای که ممکن بود درصدد آن بودند مانع از عمیق شدن مبارزات مردمی شوند .
« . . . . عمیدالسلطنه از تهران رارفع السلطنه از کرگانرود داد از نهاد اهالی کرگانرود بیرون آوردند تا امروز به موجب تلگرافات عدیده و تحقیقات لازمه چهل نفر زن و مرد صغیر و کبیر کشته شده است .یعنی فدای استبداد این پدروپسر شده اند ،گمان داریم اهل کرگانرود هم اهل شریعت و ایرانی ودر ظل شورای اسلام {ناخوانا}باشند ،چوب زدن یکنفر تنکابنی اسباب تحریک عرق نوعیت ابناء دارالشورای کبری دامت تائید اتهم شد و احقاق حق فرمودند ، تا امروز کرگانرودی ناله می کند چهل نفر زن و مرد کشته شده آیا رواست باز مردم اسیر تعدیات دو نفر ملت باشند . . . . . »1
مردم تالش در این زمان هیچ نوع یاد گیری نداشت و اگر هم کسی تلگراف زدن به نواحی دیگر توسطارفع السلطنه جان و مال خود را از دست می داد و کسی هم که دم از مشروطه می زد بوسیله حاکمان منطقه لب آنها دوخته می شد . ملا عزیز شریعتمدار که خود شاهد این حوادث بود به همراه دیگر اهالی متنفذ و آگاه تالش بر آن شدند تا انجمنی را در تالش همانند آنچه که در شهر های دیگر وجود داشت تشکیل دهند .
«. . . . آنان شرحی را طی نامه ای به کمیته انزلی فرستادند ودرخواست تشکیل انجمن در تالش کردند کمیته انزلی ضمن بررسی های انجام شده با درخواست مردم تالش موافقت نمود و بدنبال آن انجمن تالش تشکیل شد .»2
(این سند به وسیله چهل نفر از آگاهان و مبارزان تالش مهر گردیده است)
اما ازآنجا که فعالیت انجمنها برخلاف میل روسها در منطقه بود دست بکار شدند تا مانع از گسترش فعالیت انجمن شوند و به همین دلیل به آزار و اذیت مردم تالش و اعضای انجمن پرداختند وبه این طریق انجمن تالش قبل از اینکه بتواند اولین سالگرد تأسیس خود راجشن بگیرد تعطیل گردید .
«. با وجود برچیده شدن انجمن تالش ملاعزیز در ناحیه هره دشت اقدام به تشکیل انجمن محلی بنام انجمن عدلیه نمود که در آن به حل و فصل اختلافات مردم می پرداخت تا بدین طریق بتواند به اوضاع منطقه سرو سامان بدهد .اما حاکمان کسانی نبودند که در برابر این اقدامات آرام بنشینند آنها همواره عناصر خود را اجیر می کردند تا به هروسیله ای که شده در منطقه آشوب ایجاد کنند »1
«.در این میان شاهسونها نقش بسزایی در ایجاد آشوب ،قتل و غارت در منطقه داشتند آنها از طریق اردبیل و خلخال و،طالش را به اشاره ارفع السلطنه مورد حمله قرار می دادند و هربار مردم تالش در برابر آنها ایستادگی و مقاومت می کردند و مانع از تحقق اهداف ارفع السلطنه بودند .»2
در این دوره مردم تالش با حکومت کردن هرکسی بر تالش موافق بودند به این شرط که آن فرد هیچ وابستگی به خاندان عمیدیان نداشته باشند .
ملاعزیز در این زمان طی نامه ای به تهران جهت ایجاد نظم و آرامش در منطقه پیشنهاد چند گانه ای را اعلام می دارد .
« . . . . برای ایجاد امنیت اجرای مراتب زیر ضروری می نماید اولاً ترک عموم اسلحه اشرار ثانیاً اخذ اموال غارت شده ثالثاً استعفای مالیات هر ساله و خسارت .رابعاً حبس و تبعید اشرار و مفسدین فی الارض از امم ضرورت است . در ضمن تعین حکومت مشروطه خواه برای اردبیل واجب و لازم است در ضمن توقف قشون اجانب ضرورت دارد که باعث ایجاد نا امنی در منطقه شده اند .»3
لذا این شخص مبارز ضمن اینکه با تشکیل انجمن عدلیه در صدد رفع مناقشات محلی بوده ، با ارسال نامه هایی به اولیای امور مملکتی و ارائه راه کارهایی جهت ایجاد آرامی و پایان دادن به قتل و غارتهاتوسط اشرار اقدام می نماید . اما از آنجا که همواره افراد فرصت طلب و وابسته به نیروهای استبدادی در منطقه زیاد بودند واز جمله روسها که حامی مستبدین و مانع از تحقق یافتن آرامش و امنیت در منطقه بودند ، تا اینکه در دوره مجلس دوّم روسها اقدام به دادن اولتیماتوم به ایران کردند ، این امر باعث گردید عناصر خادم از کار برکنار شده ودر نهایت مجلس دوّم نیز به همین بهانه به تعطیلی گراید .ودست روسها بیشتر از پیش در منطقه باز شد . در این بین ملاعزیز شریعتمدارو سید اشرف کرگانرودی شجاع دیوان با تعدادی زیادی از مجاهدین تالش جهت حفظ و حراست رشت در برابر روسها به محل می روند در این زمان که هنوز مدت اولتیا توم به پایان نرسیده بودند روسها نواحی مختلف ایران از جمله رشت را آماج حمله خود قرار دادند .
« . یک روز خبر آوردند حاجی محمدرضا کاشی را با گلوله زده اند ، قند و شکر بار کرده بود ، مشارالیه داد و فریاد نمود یک گلوله رسید ، مختصر زخمدار شده بود ،مردم به صد آمده اورا به خانه می برند ، معالجه می کنند ، دیگر کسی جرأت حمل یک بار قند را نداشت ،حتی یک عدل قند را حمال واهمه می کرد یا یک ساعت از شب گذشته می بردند ،یا آفتاب طلوع نکرده که مردم با خبر نشوند ، به قدر چهل نفر از طالش به اینجا آمده بود سید اشرف کرگانرودی شجاع دیوان و ملاعزیز شریعتمدار کرگانرودی رشت آمده بودند ،اینها گفته بودند ما شهر را محافظت می نمایم ،در این دوره هر روز قد 50 نفر سوار روس در بازار می گشتند و می خواندند .»1
«.شرح رفتن ملا عزیز شریعتمدار به رشت به این قرار بود که در این لحظات بحرانی او از طرف انجمن عدلیه که خود موسس آن بود جهت حل اختلاف منطقه ای و دیدار با کد خدا یان محل به اتفاق برادر زاده خود میرزا فتح الله هردشتی فرزند عبدالعظیم به خطبه سرا رفته بود که در این بین تلگرافی در این بدو می رسد ، بلافاصله بعد از قرائت آن سوار بر اسب شده وبه همراه برادر زاده به طرف لیسار حرکت می کند ولی چیزی از متن تلگراف ومقصد حرکت خود به برادر زاده خود نمی گوید تا اینکه به رود خانه لیسار می رسند در هنگام عبور از آن تفنگ نخواهد گذاشت و مرا نخواهد بخشید .»1
حدس شریعتمدار درست بود ،چرا که طولی نکشید تعدادی از قزاقان روس از قنسولگری سر می رسند واو را در حالی که به باد توهین و کتک گرفته بودند به قنسولگری روس می برند وبه این طریق ملاعزیز به اسارت روسها در می آید ،نگراسف به تشکیل یک دادگاه فرمایش دستور می دهد تا زندانیان را محاکمه کنند ، در نتیجه رسیدگی چهار تن را از رشت و دو تن را از انزلی کشتنی ساختند ،بدینسان یوسفخان و صالح خان و کاظمخان و شریعتمدار کرگانرودی از رشت و حاجی علی توپچی و فیروز کرجی بان از انزلی آن چهار تن را روز دوازدهم بهمن سیزدهم صفر 1330 قمری در بیرون شهر رشت در زمین ناصریه (2) بدار زدند وبعد از آنکه زمانی آویزان ماندند پایین آورده و بدرون کیسه ای انداخته ودر چاله ای که کنده بودند بزیر خاک کردند .
جهانگیر سرتیب پور در این زمینه می نویسد .
« . . . . . چهار نفر محکوم مذکور را با تظاهراتی رعب انگیز دست بسته به عراده ای نشاندند و به صحرای ناصر یه آوردند ودر میان حلقه از قزاقان روس به پای داری که چهار طناب از چهار حلقه آن آویخته بود کشاندند .با حضور بعضی از گواهان کذایی حکم اعدامشان را خواندند پس سر ونیم تند آنان را با کیسه ای پوشاند و طناب را بر روی کیسه بر حلقشان حلقه کردند و هر چهار را دریک گودال که پای دار حاضر شده بو انداخته وبر روی اجسادشان شفته آهکی ریختند مردم این قتلگاه را شهیدان نامیدند ، حضور قوای بیگانه و تعلق زمین به مالک خصوصی ساختن مقبره را غیر ممکن می داشت ، فقط چند قلوه سنگ بر روی مزار شهیدان نشانه ای بود که محل آرامگاه شناخته شود .»3
کسروی چگونگی به شهادت رسیدن ملاعزیز شریعتمدار را اینگونه بیان می کنند :
دیروز یکساعت قبل از ظهر شریعتمدار کرگانرودی ویوسفخان سرتیب معاون سابق نظمیه و کاظم خان کمیسر سابق و صالح رسد باشی سابق ژاندازم را به ترتیب در ذیل میدان مشهور ناصریه به دار کشیدند ،مشارالیهم را با دو عراده از قونسولگری به محل مذکور آورده یکنفر صاحبمنصب تقصیر نامه آنها را می خواند ومحمد آقای کسمایی مستثار قونسولگری خطاب به مقصدین ترجمه فارسی می نماید ، ملحض آن این است که به شهادت دوازده نفر که قبل از وقت اداری شهادت قسم یا کرده اند ،اشخاص مذکور بطرف قشون روس تیر خالی کرده وچهار نفر قزاق کشته اند و آقای سیدعبدالوهاب را را بطور یقین ودونفر دیگر راهم افواهاً دیروز ها کرده اند وشنیده شد که دو نفر دیگر را به انزلی برده اند که در آنجا مجازات کننند.»1
به این طریق چندتن از مجاهدین گیلان که جرمشان تنها حراست از کشورو ناموسشان بودو در برابر بیگانگان ایستادگی و مقاومت می کردند در اثر خیانت افرادی وطن فروش بدبدست قزاحان روس سپرده می شوند .روسها که تمام امور این منطقه را در دست داشتند بدون توجه به قوانین مملکت ایران به اجرای قوانین خود ساخته می پردازند .
ملاعزیز شریعتمدار که جان خود را در راه آرمانهای مشروطه خواهی و مبارزه با استبداد و استعمار گذاشته بود و تمام خطرات را به جان خریده بود ،اینک در زمان کنونی کسی خبری از او و اقدامات او ندارد حتی نام او در محله ای که زمانی در آنجا زندگی می کرد ناشناخته است در حالیکه با توجه به پاکت نامه ها و متون برخی از آنها که موجود است اودر زمان خود خارج از مرزهای ایران نیز شناخته شده بود بطوریکه پاکت چند نامه که از نجف اشرف برای او فرستاده شده موجود است وبا زماندگان او که متن آن نامه ها را دیده بودند می گویند متن این نامه ها شامل بیانات روحانیون نجف به ملاعزیز بوده که او را به مبارزه با استبداد و استعمار تشویق می کردند و حتی نامه ایی که ستارخان برای ملاعزیز فرستاده و متن بیشتر بیان دوستانه دارد موجود می باشد .ملاعزیز در نامه هایش خود را با عنوان خادم ملت معرفی می کرده وهیچ وقت خود را جدا از دیگر مردم نمی دانسته است .
چند سال بعد که میرزا کوچک خان جنگلی قیام خود را آغاز کرد سید سقط فروش به خاطر رفتار نسنجیده خود که باعث برآن گردیده بود .ملاعزیز شریعتمدار بدست روسها بیافتد وجان خود را از دست دهد مورد مواخذه میرزا قرار گرفت و میرزاکوچک خان شروا ورود سید سقط فروشی را به جرگه همراهان خود گرفتن رضایت خانواده ملاعزیز شریعتمداری قرار داد وبه این طریق سید سقط فروش به همراه تعدادی از همراهان از رشت به هره دشت آمد وبعد از تقدیم کردن هدایا به خانواده ملاعزیز و دلجویی کردن با آنان رضایت آنها را جلب کردند ، این امر نشان از شناخت میرزاکوچک خان نسبت به ملاعزیز شریعتمدار و اهداف او می باشد.»1
بعد از انقلاب اکتبر 1917 که حکومت تزاری روسیه سرنگون شد و بلشویکها در راأس امور قرار گرفتند ،در همین زمان که قوای روس موجود در ایران سعی در برگشتن به کشور خود را داشتند وورود آنها به گیلان اجتناب ناپذیر بود مردم برای اینکه جلوه غارتگری روسها را موقع عبور بگیرند به میرزا کوچ خان متوسل گردیدند لذ میرزا درمنجیل راه عبور را بر نظامیان روس بست وبرای عبور آنها از رشت و انزلی شرایطی را متذکر گردید و روسها نیز آن را پذیر فتند . در همین زمان کمیته مشترک آزاد یخواهان ایران وروس که جدید التأسیس وریاست آن با « سیمون سالار یدزه » بود از مقامات محلی اجاره خواستند تا به جبران مافات و اعتراض به عمل گذشتگان در روز معینی بر مزار چهار شهید گرد آمده ،گلریزان کرده ، مراسم احترامات نظامی به جای آوردند .این سیاست نظامیان روس مورد خوشایند اهالی قرار گرفت وروز 13 رجب 1335 برای این کار در نظر گرفته خود را تفنگ میرزافتح الله تعویض می کند چرا که تفنگ میرزا فتح الله کوتاه تر بود و هنگام سوار بر اسب به راحتی می باشد با آن تیر انداخت ،بعد از آن با برادرزاده خدا حافظی می کند و به زور میرزا فتح الله را متقاعد می کند تا دنبال او حرکت نکرده و به منزل واقع در هره دشت برود . میرزافتح الله وقتی که به خانه می رود و جریان را به اطلاع بزرگان می رساند ، متوجه می شود که ملا عزیز شریعتمدار بنا به در خو است مجاهدین جهت انجام وظیفه خطیری به رشت رفته است این امر بقدری برای او مهم بوده که حتی فرصت خدا حافظی با خا نواده و اقوام خود را نیز نداشته است .»1
اوضاع رشت در این زمان بسیار مغشوش بوده ودرگیری بین سربازان تالش و سالداتهای روس وجود داشت . ولی بدلیل نبودن تجهیزات لازم برای نیروی های تالش بعد از مدتی درگیری مجبور به ترک درگیری می شوند ، سید اشرف کرگانرودی بعد از اینکه بطور کامل به تصرف روسها در آمد سعی می کند به نمایندگان عثمانی که در رشت بودند پناهنده شوند ولی آنها از پذیرش این امر خود داری می کنند ، در نهایت سید اشرف در خفاء به کرگانرود بر می گردد. تا نیروهای خود را جهت مقابله با روسها سازماندهی کند ،در این میان ملاعزیز شریعتمدار ،بوسیله روسها گرفتار می شود و جان خود را در راه آرمانهای انقلابی و اسلامی خود از دست می دهد . شرح ما وقع به این صورت بوده است .
« .ملاعزیز به خانه سید سقط فروشی که با او ارتباط بازرگانی داشت می رود سید به اعتبار آشنایی اش با شریعت زاده رفیع (قائم مقام الملک ) نزدش رفته از او خواهش کرد نزد نگراسف از ملاعزیز شفاعت کند بدون اینکه این موضوع را با ملاعزیز در میان بگذارد .........وقتی که سید سقط فروش ماجرا را برای شریعتمدار نقل کرد رنگ از صورت ملاعزیز پریده می گوید . (لاحول ولاقوتةالابالله ) دیگر با این عمل تو کارم ساخته است ،زیر اگر قرار کنم تو گرفتار می شوی واین کمال نامردی است ومن خود را به چنین ننگی آلوده نمی کنم ،واگر بمانم خود از بین خواهم رفت ، زیرا آن ملعونی که که تو با او گفتگو کرده ای ذاتاً خبیث و موذی است . مطمئن هستم از خونم شد در روز موعود نظامیان روس ، گروههای مختلف از آزادیخواها ن ،شاگردان مدارس ،و اولیای آنها با پرچم ایران به محل ناصر یه در حالیکه هریک شاخه گلی در دست داشتند آمده وبه گلریزان بر مزار شهیدان پرداختند ،سیمون سالار یدزه طالش خان رحمت سمیعی که محترمات رشت بود نطقی به زبان روسی در همان زمینه ادا کرد . »1
گرچه در این زمان روسها به نکوهش اقدامات پشینیان خود در رابطه با آزادیخواهان ایران پرداختند اما این عمل آنها جزیک تبلیغ سیاسی برای حکومت جدید که خواهان بدست آوردن پیروانی برای خود در خارج از کشور شو روی بود نمی توانست باشد چرا که حوادث سیاسی بعد از آن نشان دادهنگامی که شرایط به نفع آنها رقم نمی خورد خود نیز همانند هم دسته های سابق خود جهت سرکوب مردم و آزاد یخواهان در گیلان و ایران اسلحه بر روی مردم کشیدند . و افراد زیادی را همانند ملا عزیز شریعتمدار به جوخه های اعدام سپردند و بر روی آنها اسب تاختند شریعتمدار اولین قربانی بدست روسها و آخرین آنها نیز بطوریکه سلسله جنایات روسها در منطقه همچنان ادامه یافت با وجود گذشت صد سال از حوادث مشروطیت و فداکاری مجاهدان تالشی هنوز نام و اقدامات این افراد از جان گذشته در هاله ای از فراموشی قرار گرفته بطوریکه حتی مردم منطقه نیز از وجود داشتن چنین قهرمانانی در خطه خود بی خبرند . لذا برای شناساندن این قبیل افراد پیشنهادی چند ارائه می گردد .
نتیجه گیری: با مطالعه اسناد و روزنامه ها و تحقیق میدانی متوجه خواهیم شد که حتی در دورترین نقاط ایران علی رغم اینکه در دوره حاکمان قاجار تحت سیطره حاکمان محلی خود بودند با این حال کسانی وجود داشتند که به روشن کردن اذهان عمومی میپرداختند ولی نام و نشان آنان از قلم مورخان و بسیاری از محققان افتاده است.
1- با توجه به وجود اشخاص آزادیخواه و مبارز در گذشته این مرزو بوم جا دارد در مورد زندگی هریک از این اشخاص تحقیق و مطالعه گردد تا بدین وسیله این قبیل افراد و نحوه مبارزاتی آنها به جوانان و سایر مردم این مرز و بوم شناخته شود .
2- جا دارد همانند بسیاری از جاها که نام قهرمانان و شهیدان آذین بخش کوچه ها و خیابانها است و انسان را به ایستادگی در برابر ظلم وجود تشویق می کند ، نام این شهید عصر مشروطه نیز به یکی از خیابانهای منطقه یا لااقل به خیابانی که محل زندگی او بوده است داده شود تا بدین وسیله نام این قبیل قهرمانان به فراموشی سپرده نشود .
منابع محفوظ
http://talesh1350.blogfa.com/?p=4
برچسبها:
سرگذشت نامه ملا عزیز شریعتمدار کرگانرودی,
تالش,
تاریخ تالش